ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

تازگی ها دچار احساسات ضد و نقیضی می شوم

 

 

من یک دختر نوجوانم که تازگی ها دچار احساسات ضد و نقیضیمی شوم.به طوری که یک روز با کسی دوست هستم و روز دیگر پشت سرش حرف می زنم و بسیار از این عمل خودم ناراحتم اما نمی توانم جلوی احساساتم را بگیرم.خواهش می کنم راهنماییم کنید.مورد دیگر هم ابتلایم به غروراست.در سال تحصیلی به دلیل این که می دیدم من خیلی راحت از نظر تحصیلی به مقصودم می رسم و با ساعت مطالعه کمتری نسبت به سایرین نتیجه ای بهتر از آن ها می گیرم و چندعلت دیگر،دچار غرور شده ام و ضربه خورده ام چون دقیقا از همان زمان درس من افت شدیدی پیدا کرده و باوجودیکه خیلی درس می خوانم باز به نتیجه ی دلخواهم نمی رسم.برای از بین بردن این غرور کاذب چه باید بکنم؟

 

پاسخ مشاور: خانم فهیمه کلاهی (و خانم محسنیان)

دوست خوب نوجوان سلام. دوران نوجوانی دوران سراسر شور و عواطف و احساسات است، دوران فوران هیجانات و نوسانات هورمونی است، بنابراین شما ممکن است در ساعات مختلف روز احساسات و هیجانات مختلفی را تجربه کنید و به تبع آن، گاهی رفتار هایی را نشان دهید که دلیل خاصی نداشته باشد. روانشناسان دوره نوجوانی را دوران گذر از کودکی به بزرگسالی نامیده اند. شما نیز در حال آماده شدن برای پذیرش نقش یک فرد بزرگسال در جامعه هستید، پس در نقطه حساسی ایستاده اید.

دوستی های نزدیک که در این دوران شکل می گیرند معمولا دوستی هایی هستند عمیق و ادامه دار، چرا که معمولاً بیشتر نوجوانان با صداقت کامل وارد می شوند. دوستان در این زمان در شکل گیری شخصیت اهمیت ویژه ای دارند. پس در انتخاب دوستان خود دقت کنید و پس از آن از جمع های دوستانه و از در کنار آنها بودن لذت ببرید و سعی کنید بدون علت خاصی رابطه بین خود و آنها را خراب نکنید. یک دوست خوب و مورد اعتماد می تواند برای درد دل کردن و آرام شدن در مواقع فوران هیجانات مفید باشد (هرچند برای مشورت و راهنمایی می تواند مناسب نباشد). پس قدر این دوران را بدانید، معمولا اتفاق می افتد که افراد پس از گذشت این دوران آرزو می کنند که کاش برای یک روز هم اگر می شد به دوران نوجوانی شان برمی گشتند و بی دغدغه با دوستانشان بودند.

اینکه می گویید امروز با کسی دوست هستید و روز دیگر پشت سرش حرف می زنید دلایل مختلفی ممکن است داشته باشد که ابتدا باید با منطق کامل به دلیل این رفتارتان فکر کنید، درون خودتان دادگاهی تشکیل دهید که قاضی و متهم آن خودتان باشید. دلیل را که فهمیدید سپس به دنبال راه حل مناسب آن باشید. ما اگر علت و زیر بنای رفتارهایمان را بشناسیم خیلی راحت می توانیم رفتار بهتری از خود نشان دهیم.

دوست عزیز متاسفانه چون من اطلاعات دقیقی در مورد شما ندارم،فقط چندین دلیل برای وجود چنین رفتارهایی بیان می کنم، خودتان هم به دیگر موارد فکر کنید و علت درست را بیابید. من قصد ندارم هیچ یک از دلایل ذیل را به شما نسبت دهم، فقط می خواهم شما را در یافتن علت درست تر یاری کنم:

1-شاید شما خودتان را برتر از آنها می دانید یا نمی خواهید بپذیرید که آنها در برخی موارد از شما برترند. پس در این صورت سعی کنید به تدریج غرور کاذب خود را بشکنید. برای مقابله با این حس باید بپذیرید که هر کسی استعداد خاص خود را دارد و خداوند به هر کس به نحوی از موهبت های خود بخشیده است تا تعادل در جامعه بوجود بیاید، چرا که در صورت مساوی بودن همه افراد، کارها در جامعه به درستی پیش نمی رود.

برای رسیدن به چنین باوریمی توانید امتیازات خودتان و دوستانتان را جداگانه لیست کنید.شاید آنها امتیازاتی دارند که شما ندارید و ناخودآگاه با بدگویی می خواهید خود را اثبات کنید. قبول کنید که هر کسی می تواند به نوبه خودش در زند گی اش موفق باشد. پس اگر آنها در یک یا چند مورد از شما برتری داشتند دلیل نمی شود که شما این را ضعف خود بدانید. در هر صورت شما به نوعی منحصر به فرد هستید و دوستتان به نوعی دیگر. برتری دیگران هیچ منافاتی با برتری شما ندارد. شما و دوستتان همزمان می توانید موفق باشید و این خیلی هم خوب است.

2- شاید شما می خواهید با بدگویی و بد جلوه دادن دیگران، خودتان مورد توجه قرار بگیرید و خوبی خود را ثابت کنید. در دوران نوجوانی طبیعی است که نوجوانان دوست دارند مورد توجه و تمجید دیگران قرار بگیرند اما شما می توانید با راههای بهتری مثل خوش پوش بودن، موفقیت تحصیلی، موفقیت در امور ورزشی یا هنری، اهل مطالعه بودن،با وقار راه رفتن و رفتار کردن، زیبا و سلیس صحبت کردن و ... به این نیاز خود پاسخ دهید.

همیشه به خود یادآوری کنید که همه خوب هستند و ما مسئول تعیین مردم به خوب و بد نیستیم و هر کس اعمالش بین خود و خدایش است. همانطور که می دانید بدگویی از دیگران، نه خداپسندانه است و نه مردم می پسندند. زیرا فرد بدگو کم کم بعنوان یک فرد دو رو شناخته می شود و کمتر کسی تمایل به دوستی با او خواهد داشت. پس از خدا کمک بخواهید و با اراده محکم این ویژگی را کنار بگذارید تا این ویژگی به صورت عادت در شما شکل نگیرد.

3- احتمالا شما فردی احساساتی هستید و دوست دارید با همه افراد دوست باشید و به همه خوبی کنید و این به علت فطرت پاکتان است. اما یک دسته احساسات و افکار زیربنایی که احتمالا منشا آنها از دوران کودکی تان است در شما وجود دارد و اجازه نمی دهد که شما به ندای درونی تان گوش فرا دهید و شما را به سمتی دیگر سوق می دهد. اگر فکر می کنید چنین است می توانید با مراجعه به یک مشاور دلسوز از او کمک بخواهید تا این افکار زیربنایی شما را به سمت درست سوق دهد و افکار و رفتار درست را جایگزین کند.

 

اما در مورد مشکل تحصیلی که برایتان پیش آمده است نمی توان گفت که افت تحصیلی شما فقط به علت غرور شما بوده است. دلایل دیگری به جز غرور (از جمله درگیری ذهنی، عدم تمرکز کافی، عدم اعتماد بنفس، مشکلات خانوادگی و ...) می تواند به افت تحصیلی منجر شود.موفقیت شما در آن زمان و عدم موفقیت شما اکنون، ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد:

- شاید در آن زمان ها فکرتان آزادتر بوده و الان درگیری های ذهنی تان بیشتر شده و انرژی فکرتان را گرفته است. یادتان باشد برای درس خواندن ابتدا باید ذهنتان را آزاد کنید. می توانید از مهارت توقف افکار استفاده کنید (مثلا همه افکار را موکول کنید به بعد از اتمام درس خواندنتان).

- درست است غرور بیجا مانع پیشرفت است، اما اعتماد به نفس در حد معقول (و نه کاذب) برای پیشرفت فرد لازم است.سعی کنید اعتماد بنفس خود را تقویت کنید.

- ممکن است در آن زمان درسهایتان ساده تر بوده و الان پیچیده تر شده باشد.

- شاید نسبت به گذشته انتظارتان از خودتان بالا رفته است. پس انتظارتان را از خود به حد معقول برسانید و بیش از توانتان از خود انتظار نداشته باشید.

اما برای موفقیت مجدد تحصیلی تان از این پسسعی کنید بفهمید در چه درس و زمینه ای استعداد و در چه درسی ضعف دارید. در درسی که ضعیف تر هستید وقت بیشتری را اختصاص بدهید و از دوستانتان هم کمک بخواهید، بالاخره همه افراد در همه زمینه های تحصیلی استعداد ندارند. در درسهایی هم که استعداد دارید نگذارید غرورتان مانع بروز آن شود، برای آن هم به اندازه کافی زمان بگذارید.

- به خودتان اطمینان کنید و اراده تان را تقویت کنید. مطمئن باشید به اهدافتان خواهید رسید.

- به امسال و همکلاسی هایتان نگاه نکنید، بلکه آینده را ببینید که می خواهید در زمینه هایی که در آنها استعداد دارید فعالیت کنید. پس سعی کنید در زمینه هایی که استعداد و علاقه بیشتری دارید، وقت بیشتری بگذارید تا بتوانید در آینده در آن زمینه ها به کسب و کار هم بپردازید، انشاءالله.  

- همیشه در علم، خود را با بالاتر از خود مقایسه کنید تا جایگاهتان را درک کنید و بفهمید که هنوز ابتدای راه ایستاده اید، بطوریکه در اوج مقام علمی هم بدانید که هنوز هیچ نمیدانید. ابن سینا میگوید: تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم.

دوست نوجوان، برای رسیدن به اهدافتان از خدای متعال کمک بگیرید و در مورد نحوه زندگی و تلاش و استعداد اساتید بزرگی چون ابن سینا، دکتر حسابی، شهید مطهری و... مطالعه کنید. بیشتر کتاب بخوانید و فقط به مطالعه کتب درسی بسنده نکنید. موفق و پر از شور و شادابی باشید.

 

    

نظرات

ارسال نظر جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
20 - = 8
پاسخ این سوال ریاضی را بصورت عدد وارد كنيد نه حروف. به عنوان مثال در پاسخ "دو + چهار =؟" وارد کنید "6".
کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,947,952

    اوقات شرعي