ورود شما را به سایت مدرسه علمیه اسلام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها گرامی می داریم

زهرا :شوهرم معتاده بیکاره بددهنه کتک می زنه...

 

زهرا :شوهرم معتاده بیکاره بددهنه کتک می زنه...

1392/12/08  |  2،326 بازدید

 

سلام،هشت ساله ازدواج کردم ودودختردارم از اول هم شوهرم خوشم نمی آمد ولی بافشار خانواده به این کار تن دادمانصافا بعداز ازدواجم همه تلاش خودم را کردم مهمه جوری تحملش کردم او فردی معتاد،بداخلاق، بددهن، بیکارم... است که شدیدا هم کتک میزنه.پدرم فوت کرده هیچ جایی غیر بازخانه اس ندارم.هم به این دلیل وهم به خاطر دختران نمیتونم طلاق بگیرم والدین شوهرم. اصلا به حرفا گوش نمیدن شب ورودم خاطرات بدی که ازش دارم میگذره.

شوهرم مهربانی معذرت خواهی بلدنیست حتی وقتی شدیدا کدوم میزنه منودکتر نمیبره قبلا آدمی مذهبی بودم ولی

الان خیلی ناامید و دارونما هرکاری که فکر کنید برای اصلاحش انجام دادم فقط هیچ وقت پیش روانپزشک نرفتیم چون شوهرم زیربار نمیره اگه ازخدا نمیترسیدم حتما تا حالا هزار بار خودکشی کرده بودمولی از عواقبش میترسم.متنفرم باعث شده افکار بدی داشته باشم لطفاراهنماییم کنید یا اینکه حداقل برام دعا کندی

 

پاسخ استاد مشاور: خانم الهامه محسنیان

دوست عزیز سلام. خواندن و شنیدن چنین مسائلی برای من بسیار ناراحت کننده است. قبل از هر چیز دعا می کنم هر چه زودتر مشکل شما برطرف شود و پس از آن امیدوارم بتوانم کمک کوچکی به شما بکنم.

شما در ابتدای جوانی به سر می برید و دو فرزند کوچک دارید و به این نتیجه رسیده اید که بهتر است به زندگی با همسرتان ادامه دهید. شما بهترین گزینه را انتخاب کرده اید، یعنی ادامه زندگی در کنار همسر و فرزندان دلبندتان. طبیعتا زندگی با چنین شرایطی می تواند سخت باشد. اما در صورتی که بتوانید نگرش خود را عوض کنید، شما می توانید شرایط زندگی تان را به شرایط بهتری تبدیل کنید.

شاید شما تا الان خیلی خود را در ایجاد چنین زندگی مسئول ندانید و حتی خانواده تان را در ایجاد سرنوشتتان مقصر بدانید. اما بدانید که از این پس، اینکه چگونه به زندگی تان ادامه دهید، مسئولیتش با خودتان است. پس خودتان باید برای زندگی تان تصمیم بگیرید. شما به عنوان یک انسان حق دارید خودتان برای سرنوشتتان تصمیم بگیرید. اما همانطور که می دانید دو راه بیشتر پیش رو ندارید: 1) می توانید تصمیم بگیرید که  از حداقل شادی های موجود در زندگیتان لذت ببرید و سعی کنید بیشتر شاد زندگی کنید و با کوچکترین اتفاقات خوشایند بخندید. یا 2) می توانید تصمیم بگیرید که فقط به کمبود های زندگی تان فکر کنید و به خاطر آنها لذت های دیگر زندگی را از خود دریغ کنید و هر روز بیشتر در این شرایط فرو روید.

حال تصمیم با خودتان. کدام گزینه بهتر است؟ شما مانند هر فرد دیگری می توانید دلایل زیادی پیدا کنید که بخواهید گزینه دوم را انتخاب کنید. یعنی مدام به نداشته های خود فکر کنید، فکر کنید که همسر من بد دهن است، همسر من بداخلاق است، همسر من معتاد است و ... پس من نمی توانم شاد زندگی کنم.

اما به احتمال زیاد شما دلایل قابل توجهی می توانید برای خود پیدا کنید که بخواهید گزینه اول را انتخاب کنید. یعنی این حق را به خود بدهید که بخواهید شاد تر از قبل زندگی کنید. دلایلی از جمله اینکه من جوان هستم، من زیبا هستم، من سالم هستم، من دو فرزند دارم، من چیزی کمتر از دیگران ندارم، من خودم را دوست دارم، و ... پس با آنکه من مشکلاتی در زندگی ام دارم (همانطور که هر کسی به نوبه خودش مشکلاتی در زندگی اش دارد) من هم می توانم زندگی شادی داشته باشم.

پس همانطور که گفتید، شما تلاش خود را برای تغییر همسرتان کرده اید و به نتیجه ای نرسیدید، حال تلاش کنید که خودتان را تغییر دهید. کمترین مزیت این روش این است که شما و فرزندانتان آرامش بیشتری را تجربه خواهید کرد. در این صورت شاید علاوه بر آن، همسرتان هم با دیدن تغییر شما تصمیم به اصلاح خود بگیرید.

همانطور که آمارها نشان می دهند متاسفانه اعتیاد در بین جوانان رواج زیادی پیدا کرده است. پس سعی کنید همسرتان را با آرامش و مهربانی ترغیب کنید که به یکی از مراکز معتبر ترک اعتیاد مراجعه کند، انشاءالله اگر او بتواند اعتیاد خود را کنار بگذارد شاید در رفتار و کردارش تغییرات خوبی ایجاد شود. برای رفتن نزد مشاور نیز حتما لارم نیست همسرتان همراه شما بیاید، یک مشاور خوب می تواند به شما کمک کند که در لحظات تنش آور سریعتر به آرامش برسید.

درست است خداوند منان چیزهایی را از شما گرفته است، اما مطمئنا چیزهای دیگری به شما داده است که شاید آرزوی خیلی ها باشد. گاهی سختی های زندگی پلی است برای اینکه فرد به کمال برسد و بیشتر به خدا نزدیک شود. پس ارتباطتان را با خدا قطع نکنید، از او کمک بخواهید، قدر داشته هایتان را بدانید و دیگر حتی به مسائلی از جمله خودکشی فکر نکنید. وجود فرزندانتان و عقاب پس از خودکشی، از بزرگترین دلایلی است که باعث می شود حتی فکر کردن به خودکشی هم درست نباشد.

دوست عزیز، اما برای اینکه بتوانید بر مشکلات زندگی تان غلبه کنید و تاثیر آنها را کمتر کنید روش های زیادی وجود دارد. مثلا از یک طرف سعی کنید نفس عمیق را فراموش نکنید وفعالیت هایی که بیشتر باعث آرامشتان می شود را انجام دهید. آیا نقاشی کردن را دوست دارید؟ آیا کتاب خواندن را دوست دارید؟ آیا آشپزی کردن یا انجام کارهای هنری را دوست دارید؟ آیا دوست دارید با دوستان بیشتری رفت و آمد کنید؟ با فرزندانتان به پارک بروید؟ به استخر و شنا بروید؟ برای خود آواز بخوانید؟ قرآن بخوانید؟ فیلم های خنده دار ببینید؟ و ... سعی کنید هر یک از این فعالیت هایی که به آرامش بیشتر شما کمک می کند را انجام دهید.

از طرف دیگر سعی کنید ناراحتی های خود را تخلیه کنید. یک روش جالب برای تخلیه هیجانی این است که در یک کاغذ احساساتتان را بنویسید. برای نوشتن احساساتتان بهتر است با هر دو دستتان بنویسید، به صورتی که انگار هر دو دستتان دارند مانند دو نفر با هم حرف می زنند و نظرات متفاوتی هم دارند و مدام همدیگر را سرزنش می کنند تا اینکه بالاخره هر دو دستتان به یک نتیجه می رسند و حرف هم را قبول می کنند.

بنابراین با دستی که کارهایتان را کمتر با آن انجام می دهید (یعنی با دست چپتان اگر دست راستی هستید) از احساسات درونتان بنویسید، همانند کودکی که می خواهد صمیمانه با کسی درد دل کند. مثلا شاید بخواهد بنویسد "من خیلی ناراحتم، می خواهم گریه کنم، دلم برای خودم می سوزد، فلان چیز مرا ناراحت کرده است، دوست دارم الان فلان کار را انجام دهم، دوست دارم الان بازی کنم و شاد باشم و ..".

و با دستی که معمولا بیشتر کارهایتان را با آن انجام می دهید (یعنی با دست راستتان اگر دست راستی هستید) هر فکری که در برابر نوشته های آن دست دیگرتان به ذهنتان می آید را بنویسید، همانند والدی که مدام کودکش را سرزنش می کند و از او ایراد می گیرد و نمی گذارد نیازهای کودکانه اش را براورده کند و انتظارهای سخت گیرانه ای دارد. مثلا ممکن است بخواهد بنویسد که "زشت است گریه نکن، گریه کردن فایده ای ندارد، نه تو نباید شادی کنی، تو آنقدر مشکلات داری که فقط باید به آنها فکر کنی و ..."

تا اینکه بالاخره آن کودک موفق می شود و والد را مجاب می کند که بگذارد او هم احساساتش را بروز دهد و برایش راه حل های شاد و کودکانه پیدا کند.

موفق و سربلند باشید.

 

    

نظرات

مینو (تایید نشده)
30 بهمن 1395

منم شوهرم معتاد نیست ولی دست بزن داره که البته من مشکلی ندارم. دوسش دارم. کمربندش و که درمیاره واقعا محکم میزنه ولی خب اخلاقاش خوبه

میهمان (تایید نشده)
01 ارديبهشت 1394

منم شوهرم معتاد و بیکاره و کتکم میزنه.بددهنه.حرفای من آزارش میده.

محمد (تایید نشده)
16 بهمن 1393

مشاور محترم،  شما حتی نمی تونی 1 ماه جای این بنده خدا دوام بیاری، چی میگی، حواست هست؟

میهمان (تایید نشده)
19 ارديبهشت 1393

متاسفم برای جامعمون که هیچ تلاشی برای احیای قوانینی که دست مردا رو از تو سر زن کوتاه کنه نداره فقط به زنها پیشنهاد میدن کتک بخورید و تو رابطه بمونید مرده شور همچین فرهنگی رو ببره

میهمان (تایید نشده)
31 فروردين 1393

سلام عزیزم . منم دقیقا شرایطم مثل توهه . منم 8 ساله ازدواج کردم . 2 تا پسر دارم . الانم حامله ام . شوهر من بیکار نیس و معتادم نیس . اما هر روز منو میزنه . بی دلیل با دلیل . خودش و خانواده اش درست مثل یه کلفت بام برخورد میکنن . شوهرم تو خونه حبسم میکنه . هیچی از زندگیم نغهمیدم ...... منم میخواستم خودکشی کنم .... نمیدونم شایدم کردم

میهمان (تایید نشده)
12 اسفند 1392

جالب بود ولی همه جانبه نبود

ارسال نظر جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
+ 10 = 22
پاسخ این سوال ریاضی را بصورت عدد وارد كنيد نه حروف. به عنوان مثال در پاسخ "دو + چهار =؟" وارد کنید "6".
کليه حقوق اين سايت متعلق به مدرسه علمیه اسلامی شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

آمار سایت

  • بازدید کل: 7,891,244

    اوقات شرعي